ﺳﻪشنبه, 04 اردیبهشت,1403

همه مطالب

مقالات

وقتی رمان «ابدی» را شروع کردم، کسی از داعش ننوشته بود.
 

وقتی رمان «ابدی» را شروع کردم، کسی از داعش ننوشته بود.

قبل از شهادت شهید محسن حججی، مسئله مدافعین حرم خیلی بسته بود. خاطرم هست که در زمان کودکی در خیابان کسی که لباس خاکی به تن داشت و پوتین زهوار در رفته‌ای داشت می‌گفتند این از منطقه آمده، ولی این رویارویی درباره مدافعان حرم وجود ندارد. ضمنا پیدا کردن کسی که بتوان با او حرف زد کار سختی بود و منع کرده بودند که با ما حرف بزنند. حواشی داعش و برخی ملاحظات سبب شد نوشتن کار و کسب اطلاعات درباره مدافعان حرم سخت‌تر شود.
یکشنبه، 30 تیر 1398 | Article Rating

خبرگزاری فارس ـ گروه کتاب و ادبیات ـ حسام آبنوس: حرف زدن و نوشتن از داعش همیشه داغ است، چون پدیده‌ای است که به سرعت مانند یک سرطان فراگیر شد و با حمایت‌های مختلف تبدیل به یک نوع بدخیم از سرطان شد و دنیا را دربرگرفت که مرکز آن در غرب آسیا بود. به همین خاطر شاید هنوز حرف زدن از داعش تازگی داشته باشد و مخاطب بخواهد در قالب‌های گوناگون با این پدیده روبه‌رو شود.

رمان «ابدی» مهدی صفری خواننده را از منظر ادبیات با این پدیده مواجه کرده و او را در موقعیتی قرار داده که خواننده با ادبیات و از زاویه نگاه یک جوان امروزی با این امر روبه‌رو شود.

صفری در دومین تجربه داستان‌نویسی سراغ کارگاه داستان‌نویسی رفته و این کتاب محصول مدرسه رمان شهرستان ادب است. او معتقد است زمانی نوشتن از داعش را آغاز کرده که هنوز رمانی در این زمینه وجود نداشته است. حتی معتقد است اگر نویسنده‌های دیگر در این باره می‌نوشتند او از داعش و مدافعان حرم نمی‌نوشت؛ رمانی که مورد توجه محافل ادبی قرار گرفته و توانست توجه داوران جایزه قلم زرین را به خود جلب کند. اثری که بسیاری آن را پسندیدند و بسیاری نیز نقدهایی بر آن وارد کردند.

این رمان، سال ۹۶ روانه بازار شده و به بهانه آن با صفری به گفت‌وگو نشستیم. مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.

فارس: در رمان «ابدی» شما یک شخصیت جوان امروزی ساخته‌اید که در عوالم خودش سیر می‌کند. تصویری که منطبق بر واقعیت جوان امروزی است و در حالی که معتقد است می‌داند ولی به نظر می‌آید که خیلی هم نمی‌داند و تظاهر به دانایی می‌کند. ما در رمان شما شاهد شخصیتی این‌چنینی هستیم که خیلی به اتفاقات روز واکنش ندارد ولی در دل ماجرایی قرار می‌گیرد که روبه‌روی داعش قرار می‌گیرد. از کجا به این شخصیت رسیدید؟*نمی‌شود به جوان‌ها خرده گرفت!

ارتباطاتی که با جوانان داشتم که بخشی از آن به خاطر تدریس در دانشگاه بود سبب شد به این شناخت برسم.

وقتی در جمع‌های مختلف جوانان شرکت می‌کنم، می‌بینم به طور کلی اهداف در جوانان تغییر کرده و این تقصیر فضای کلی جامعه است یعنی خیلی به جوان‌ها نمی‌شود خرده گرفت بلکه موضوعات طوری رقم می‌خورد که آنها این مسیر را طی کنند و هدف‌های دیگری را دنبال کنند و ارتباط من با آنها نشان می‌دهد که اهداف برای آنها عوض شده است.

*برای شخصیت داستان ۱۵ صفحه شناسنامه نوشتم

فارس: این ایده را در ذهن داشتید که اگر خواستید سراغ داعش و حضور آنها در منطقه بروید از دل یک جوان با چنین مشخصاتی قصه را بیرون بیاورید یا اینکه به مرور به این موقعیت دست پیدا کردید و داستان را روایت کردید؟

اول از همه شخصیت را ساختم و بعد از زاویه او به ماجرا نگاه کردم. در کارگاه‌های مدرسه رمان هم آقای شهسواری خیلی روی شخصیت حساس بود و معتقد بود که اول باید این را بسازید و از دید آن دنیا را نگاه کنید. حتی می‌گفت که باید گروه خونی شخصیت را بدانید و به عبارتی شناسنامه شخصیت را در بیاورید و برای همین حدود ۱۴ - ۱۵ صفحه درباره خصوصیت‌های شخصیت داستان نوشتم. ویژگی‌های فردی مانند اینکه به چه چیزهایی علاقه دارد یا چه چیزهایی را دوست ندارد. همه این‌ها را نوشتم و بعد از آن نوشتن داستان را آغاز کردم و جلو که می‌رفتم می‌دیدم که نحوه مواجهه او با این مسئله چگونه خواهد بود و چه اتفاقی برایش اینجا خواهد افتاد.

*باید دنیا را از زاویه جوان‌ها نگاه کرد!

فارس: چه اتفاقی افتاده که جوان امروزی ما نگاه‌هایش به دنیا عوض شده و مسائل جوان دهه هفتاد یا هشتاد با مسائله جوان دهه‌های قبلی تفاوت بسیار دارد. بالاخره این دسته طیفی از جامعه را تشکیل می‌دهد و به نظرم در اکثریت هم باشند!

البته همه اینطور نیستند. یعنی اینطور نیست که این بی‌خبری یا بی‌مسئلگی ویژه جوانان این نسل باشد، بلکه در جوان‌های نسل‌های قبلی هم می‌بینیم که خیلی نگاهشان به دنیا طوری نیست که دیگر هم‌نسل‌های آنها بوده است.

ضمنا جوانان امروزی خیلی هم بی‌معلومات نیستند بلکه آنها چیزهایی می‌دانند که ممکن است ما ندانیم و این به معنای این است که آنها نیز معلوماتی دارند که مختص خودشان است. نکته‌ای که باید به آن توجه کرد این است که ما با خودمان جوانان را قیاس می‌کنیم در صورتی که اگر قرار است برای این جوان‌ها کار کرد باید رفت و دنیا را از زاویه آنها نگاه کرد و دید که چه اتفاقاتی در مغز آنها می‌افتد.

*جوانان مقصر نیستند

کتاب نوجوانی می‌خواندم که در آن نویسنده، شخصیتی ساخته که در جزیره‌ای گرفتار شده و اسمش را «رابینسون کروزوئه» گذاشته، من این کتاب را به بچه‌های خودم دادم و آنها از شخصیتی که نویسنده ساخته و اسمش را به یاد شخصیت داستان دانیل دِفو انطور گذاشته بی‌خبر بودند و نمی‌شناختند در حالی که نویسنده توجهی به این که مخاطبش باید شخصیت را بشناسد ندارد و احتمالا معتقد است کسی که نمی‌شناسد مشکل خودش است! در حالی که نویسنده باید با نوجوانان در ارتباط باشد و از علایق آنها آگاه باشد و برای آنها بنویسد.

تفاوت دیدگاه‌ها در میان جوان امروزی با نسل‌های قبلی هست ولی این اختلاف خیلی زیاد نیست و ضمنا مهمتر از آن این است که جوانان مقصر این تفاوت نیستند.

فارس: چه اتفاقی افتاده که به این اختلاف رسیده‌ایم؟

به نظرم جوانان امروز در مسائل مختلف تا حدودی بین‌المللی شده و نگاه می‌کند ببیند سلبریتی‌ها یا قهرمان‌های فوتبالیست او هست و نگاه می‌کنند که آیا این مسئله دغدغه آنها هم هست یا نه! او به «من» نسل گذشته خود نگاه نمی‌کند بلکه می‌بیند که فلان قهرمان فوتبال چطوری زندگی می‌کند و او نیز خودش را با آن هماهنگ می‌کند.

*با حذفیات کتاب می‌توان یک داستان دیگر شکل داد

فارس: مخاطب حدود ۲۴۰ صفحه با رمان «ابدی» همراه است، اما در پاره‌ای از مواقع فراز و فرود در داستان وجود ندارد که البته این کم هم نیست. علاوه بر این از آنجا که رمان شما محصول یک کار کارگاهی است و یک نویسنده با تجربه بر کار شما نظارت داشته است، این سوال را ایجاد می‌کند که این مسئله (نبود فراز و فرود) در کارگاه مطرح نشد و روی آن حرف زده نشد؟ ما تا یک سوم پایانی کتاب اثری از تحول شخصیت نمی‌بینیم ولی ار آنجا به بعد شخصیت داستان متحول می‌شود و اسلحه دست می‌گیرد و در برابر داعش می‌ایستد! به نظرتان این تحول دیر رقم نمی خورد؟

این مشکل را با جابه‌جایی فصل‌ها تا حدودی برطرف کردیم. رفت و برگشت‌ها در داستان زمینه ایجاد تعلیق و کشش را فراهم کرده است. باید در داستان یک جای استراحت به خواننده داد و من در کتاب هم این کار کرده‌ام.

البته آقای شهسواری خیلی از داستان من را حذف کردند که با دورریزهای آن می‌توان یک داستان دیگر را شکل داد. البته بی‌تجربگی من هم مزید بود چون در برابر برخی اصلاحات مقاومت کردم و می‌گفتم این خطوط را با فلاکت نوشته‌ام و خب آقای شهسواری وقتی مقاومت من را دید شاید اصرار نکرد و خب این کار به خروجی رسید.

*رمانی در حوزه مدافعان حرم و داعش وجود نداشت

فارس: چطور شد که سراغ مسئله داعش رفتید؟ با توجه به اینکه در کار قبلی هم یک مسئله نظامی را دستمایه نوشتن کردید آیا به موضوعات نظامی علاقه دارید؟

زمانی که نوشتن «ابدی» را آغاز کردم رمانی در حوزه مدافعان حرم و داعش وجود نداشت و بعد از آن رمان‌هایی با این موضوع منتشر شد. خیلی دوست دارم کاری که می‌کنم کار جدیدی باشد و در آن زمینه قبلا کار نشده باشد.

من حس می‌کردم این مقوله حفره‌ای خالی است و کسی درباره آن ننوشته است. حتی با دوستان نویسنده حرف می‌زدم می‌گفتم اگر شما بنویسید من نمی‌نویسم!

رمان «پرتاب» هم به همین شکل است، موضوعی بود که به نظرم آمد درباره مسائل موشکی حرف زده نشده است. درباره مسائل دیگر نظامی حرف زیاد زده شده ولی درباره موضوع موشکی که عامل اقتدار کشور است خیلی حرف زده نشده و این مسئله که دشمن را وادار به پذیرفتن قدرت ما کرده در میان مردم خیلی شناخته شده نیست.

حتی در دیداری که خدمت رهبر انقلاب رفته بودم به ایشان هم درباره همین مسئله حرف زدم که اگر اندکی دست ما را برای رسیدن به این اطلاعات که حتما طبقه‌بندی اطلاعاتی دارد باز بگذارند بهتر می‌توان حرف زد و نوشت و ضمنا ثمره آن این است که دل مردم هم قرص می‌شود و این اقتدار را بیشتر لمس می‌کنند.

* شخصیت تیر و تفنگی ندارم!

من سعی می‌کنم سراغ حوزه‌هایی که خلا در آنها وجود دارد بروم و خوشحالم که اولین رمان درباره مسائل موشکی را نوشته‌ام.

اینطور نیست که خیلی به موضوعات نظامی علاقه داشته باشم و شخصیت تیر و تفنگی ندارم!

*اول بودن را دوست دارم

فارس: به عبارتی اول بودن را دوست دارید؟

بله.

فارس: یعنی اگر یک مسئله فرهنگی باشد و شما خلا آن را احساس کنید سراغش می‌رود؟

اگر بفهمم و بتوانم آن را درک کنم حتما می‌نویسم ولی خب این شرط را برای خودم دارم که حتما آن موضوع را بفهمم!

فارس: چقدر برای تحقیق و پژوهش و شناخت زوایای موضوعی که در این داستان سراغ آن رفت‌اید، وقت گذاشتید؟

به صورت تمام وقت نبود ولی حدود دو سال جسته و گریخته درباره این ماجرا می خواندم و می‌دیدم و پیگیر موضوع بودم.

قبل از شهادت شهید محسن حججی، مسئله مدافعین حرم خیلی بسته بود. خاطرم هست که در زمان کودکی در خیابان کسی که لباس خاکی به تن داشت و پوتین زهوار در رفته‌ای داشت می‌گفتند این از منطقه آمده، ولی این رویارویی درباره مدافعان حرم وجود ندارد. ضمنا پیدا کردن کسی که بتوان با او حرف زد کار سختی بود و منع کرده بودند که با ما حرف بزنند.

حواشی داعش و برخی ملاحظات سبب شد نوشتن کار و کسب اطلاعات درباره مدافعان حرم سخت‌تر شود.

*پله پله جلو رفتم

فارس: برای فاضاسازی سفر هم به منطقه داشتید؟

غیر از سفر زیارتی که رفته‌ام سفری جهت این داستان نداشته‌ام. البته مدتی درباره جغرافیا کار کردم و با افرادی که در عراق زندگی کرده بودند حرف زدم تا مشکلات حسدالشعبی را در مبارزه با داعش دربیاورم! پله پله و قدم به قدم جلو رفتم تا بتوانم به فضا نزدیک شوم.

*باز هم «ابدی» می‌نویسم

فارس: مهدی صفری اگر قرار باشد باز هم درباره داعش بنویسد، «ابدی» می‌نویسد؟

بله می‌نوشتم ولی حتما کار بهتری خواهم نوشت تا مشکلات این کتاب را نداشته باشد. برای نقد در جلسات مختلف شرکت کردم و نکاتی که گفته می‌شد را دقت می‌کردم. حتما لاغرتر می‌نوشتم و حرف‌های آقای شهسواری را بیشتر گوش می‌کردم. (با خنده)

فارس: ما در رمان «ابدی» می‌بینیم که قربانی‌های اصلی داعش غیرنظامی‌ها بودند. این تصویر را از ابتدا در کار داشتید یا اینکه به مرور در تحقیق به آن رسیدید؟

حین مصاحبه‌ها و تحقیق به این تصویر رسیدم. البته این تصویر روشنی است که در رسانه‌ها هم بازتاب داده می‌شد ولی برای من مسئله‌ای جدی نبود تا اینکه متوجه شدم صدمه اصلی را غیرنظامی‌ها خوردند.

تصاویر
  • وقتی رمان «ابدی» را شروع کردم، کسی از داعش ننوشته بود.
ثبت امتیاز
اشتراک گذاری
نظر جدید

جستجو