مطالب موجود برای ' سید احمد مدقق'
هیئت داوران بخش «داستان بلند و رمان» دوازدهمین دوره جایزه ادبی جلال آلاحمد، اسامی شش نامزد راهیافته به مرحله نهایی این بخش را اعلام کرد. انتشارات شهرستان ادب نیز امسال با رمان «وضعیت بیعاری» نوشته حامد جلالی در میان این نامزدها حضور دارد.
دوشنبه، 27 آبان 1398 - 14:46
مسعود آذرباد
یادداشتی بر رمان آوازهای روسی، نوشته احمد مدقق
از هنگامیکه مدرنیته ظهور کرد، در قاره سبز محصور نماند. به اقصی نقاط جهان رفت و تخم فکر و اندیشه خود را پراکند با پایان دهه جنگ جهانی دوم، اندیشه مدرن در تمام اشکال فکری و فرهنگی خود، بسط و گسترشیافته بود. یکی از مهمترین نمادهای مدرنیته...
جمعه، 31 خرداد 1398 - 16:45
داستان «آوازهای روسی» نیز با آنکه روایتی مدرن از انسان امروزی است اما در بطن خود اسطورهای و حماسی است. اسطوره آوازهای روسی بیشتر رنگ و بوی دینی دارد. یعقوب، خانزاده وَرثی 1 در اولین سفر خود، ازیکطرف، سودای علمآموزی و از سوی دیگر، بازگشت با دست پُر بهسوی معشوق را در سر دارد. سودایی...
ﺳﻪشنبه، 03 اردیبهشت 1398 - 16:57
یعقوب تشنهلبی است در جستجوی همان کوزهی گمشدهای که درست برابر چشمانش قرار دارد. و اگرچه کوزه، شکسته است، پامال شده است، در میان جدال چپها و مجاهدها و در گذر زمانه از سنت به تجدد، کهنه و رنجور شده، هنوز همان ورث است و هنوز همان خانهایست که باید به آن بازگشت، اگرچه با خنجری در پشت.
ﺳﻪشنبه، 03 اردیبهشت 1398 - 10:50
شروع داستان فانتزی نیست ولی با این حال می شود این داستان را فانتزی دانست زیرا وارد کردن عناصر خیال در داستان شدت و ضعف دارد و حتی شدت هم تا حدی است که از دست نویسنده خارج نشود و وقتی از جادو صحبت می کنیم منظورمان همان منطق جهان داستان است. منظورمان قوانین برساخته ای است که در جهان جادو قابل اجرا و و...
پنجشنبه، 23 اسفند 1397 - 16:01
«آوازهای روسی»، در افغانستان و دوران مبارزات گروههای مختلف مردمی علیه شوروی میگذرد. در این میان، جوانی متمول و دانشجوی افغانستانی میکوشد تا هم از جنگ و هم از خانواده خود دور بماند و مشغول درس خواندن و علایق خویش از جمله هنر باشد، اما روند حوادث باعث میشود تا پای او که از قضا عاشق دخت...
ﺳﻪشنبه، 21 اسفند 1397 - 17:11
آنچه در داستان باعث شده است یعقوب دوباره به کابل برگردد، عشق نافرجام او به مبارکه است و آنچه پای او را به حزب خلق باز میکند سرگردانیاش در کابل است. دنبال فرزام میرود و به خاطر شرکت در تظاهرات آنها زندانی میشود وتنها راه گریز از زندان برای او همکاری با فرزام است.
پنجشنبه، 16 اسفند 1397 - 16:49
در اعماق بی هویتی و ناخودآگاهی، عقل هم کارکرد خود را از دست می دهد. در این هنگام عقل نه تنها راهگشا نیست بلکه توجیه کننده ای است برای راه رفته! برای آن کسی که نمی خواهد بپذیرد اسیر جبر زمانه شده، همواره بهانه هایی وجود دارند تا از زیر بار سنگین حقیقت شانه خالی کند.
ﺳﻪشنبه، 14 اسفند 1397 - 14:18
تمامی افرادی که با یعقوب ارتباط داشتهاند میمیرند، البته همه افراد دنیا خواهند مرد اما توجه کانونی نویسنده بر مرگ آشنایان یعقوب در طول روایت مشهود است. کدام کهنالگو این چنین با مرگ و نابودی عجین است؟ فرشته مرگ یا همان عزرائیل که هر کس با او مرتبط باشد میمیرد. فرشتگان مرگ در همه ادیان از این الگو ...
دوشنبه، 13 اسفند 1397 - 08:42
یعقوب از این جهت به خالد شخصیت اصلی رمان «همسایه ها» اثر «احمد محمود» شباهت دارد. خالد هم قهرمانی است که برای مبارزات خود هیچ آرمان وهدف والایی ندارد .ولی تفاوتی که بین شخصیت خالد و یعقوب وجود دارد این هست که خالد هنوز نوجوان است و تکلیفش را با زندگی نمی داند در حالی که یعقوب...
شنبه، 11 اسفند 1397 - 15:37