جمعه, 10 فروردین,1403

همه مطالب

مقالات

ما در این بازی همه بازیگریم
 

ما در این بازی همه بازیگریم

پنجشنبه، 09 دی 1400 | Article Rating

 

بررسی رمان «همه» از منظر رویارویی با کهن‌الگوی سایه و آنیما

آزاده جهان احمدی

 

 برای برررسی رمان همه ابتدا باید تعریفی قابل فهم از مفهوم آرکی‌تایپ یا کهن‌الگو به دست داد. تعریف کهن‌الگو ساده نیست. کارل گوستاو یونگ نیز در مجموعه عظیم کارهای خود این مفهوم را به شکل‌های مختلفی به کار گرفته است. این واژه در لاتین به شکل  Archetypum آمده که خود از واژه یونانی Arkhetupon گرفته شده است. بخش نخست این ترکیب یعنی Arkhe از فعل یونانی Arkhein به معنای آغار کردن مشتق شده است. بخش دوم آن نیز از واژه Tupos به معنای مدل و نمونه گرفته شده است که آن را در کلماتی چون Type (نوع) و Prototype پیش نمونه می‌توان یافت. از این رو، واژه Archetype را با توجه به مؤلفه‌های آن می‌توان الگوی نخستین«یا کهن‌الگو» ترجمه کرد.

یونگ درباره کهن‌الگو می‌نویسد:

سال‌هاست که نتایج برآمده از ناخودآگاه در مفهوم وسیع کلمه را که عبارت‌اند از رویاها، تخیلات، الهامات و هذیان‌های مجانین مورد تفحص قرار داده‌ام و به وضوح وجود نظام‌ها با الگوهایی (Types) را دریافته‌ام. الگوهای تکرارشونده موقعیتی و شخصیتی که دارای معانی یکسانی هستند (309 ،1990،par) برای درک ماهیت و چیستی کهن‌الگو می‌توان آن را با مفهوم غریزه مقایسه کرد.

نسبت کهن‌الگوها به ذهن مانند نسبت غریزه است به بدن. ما از وجود کهن‌الگوها به همان شیوه‌ای مطلع می‌شویم که غرایز را درک می‌کنیم. درست همان‌طور که غرایز مشترک یک گونه از موجودات را می‌توان از مشاهده شباهت‌های رفتارهای زیستی آنها درک کرد، وجود کهن الگوها را می‌توان از شباهت در پدیده‌های روان‌شناختی دریافت. همان‌طور که غرایز محرک‌های پویا و پنهان رفتارهای زیست‌شناختی هستند، کهن‌الگوها محرک‌های پویای ذهن به شمار می‌آیند. کهن‌الگوها غرایز ذهنی نوع بشر هستند.

پژوهشگران حوزه ادبیات و منتقدان ادبی، نقد اسطوره‌ای و تکیه بر آرکتایپ (کهن الگو) را دست‌کم در دو معنای مشخص به کار می‌گیرند؛ یکی الگوی کلی روانی و رفتاری در ذهن و دیگری نمود ملموس و مشهود چنین الگویی در عمل برای قهرمان قصه.

 

سایه‌ی آیدین

در رمان همه نوشته تیمور آقامحمدی کهن‌الگوی سایه واجد سیطره بلامنازع و تردیدناپذیر است. همه شروع معمولی و صریحی دارد. همان ابتدا راوی بی‌آنکه ترس یا ابایی داشته باشد دست خودش را رو می‌کند. عقبه‌اش را روی دایره می‌ریزد و مختصات دقیق از خانواده‌اش می‌دهد. مختصاتی که به مرور در کل قصه توسط راوی ارائه و کامل  می‌شود. مسئله‌ای که می‌توانست به نقطه ضعف داستان منتهی شود اما نویسنده با ارائه پازلیِ داستانش عیان می‌کند ما گمان کرده‌ایم او دست خودش را رو کرده است. چرا که در طول داستان برگ‌هایی برای رو کردن دارد که خواننده را غافلگیر کند.

در روند تکامل شخصیت آیدین آن‌گونه که یونگ از آن به فردیت‌یابی یاد می‌کند او تلاش می‌کند تا با واکاوی گذشته، آدم‌ها و روابطشان، بررسی نسبت خودش با وقایع و نزدیکانش  نقطه اتکایی را درون خود بیابد. تکیه‌گاهی که با آشنا شدن بیشتر او با مفهوم خود برایش فراهم می‌شود و او را از کلیشه‌های متداول فرهنگ عامه و بلاتکلیفی که گریبانش را گرفته جدا می‌سازد. از منظر یونگ هدف این فرایند انسجام کیفیت‌های متضادی است که به طور طبیعی در خود وجود دارد. این انسجام ضامن ایجاد تعادل در زندگی روزمره فرد است.

به نظر یونگ درک آگاهانه از سایه و آنیما بخش مهمی از این فرایند پیچیده را در بر می‌گیرد. تعارض ميان آنچه هستيم و آنچه مى‌خواهيم باشيم، هسته مركزى كشمكش‌هاى انسان است. در حقيقت، دوگانگى مركزی‌ترین كانون تجربه انسانى است. زندگى و مرگ، خير و شر، اميد و تسليم، در هر انسانى هم‌زيستى دارند و نيروى‌شان را در تمامى جنبه‌هاى زندگى ما به‌كار مى‌گيرند. اگر شجاعت را مى‌شناسيم به اين دليل است كه با ترس روبه‌رو شده‌ايم، اگر مى‌توانيم صداقت را تشخيص دهيم به اين علت است كه با فريب‌كارى مواجه شده‌ايم و با اين همه، اغلب ما طبيعت دوگانه‌مان را انكار مى‌كنيم يا آن را ناديده مى‌گيريم که این طبیعت دوگانه همان سایه شخصیت ماست. در روان‌شناسی یونگ، سایه به آن بخش از ناخودآگاه و تمایلات آن اطلاق می‌شود که فرد از پذیرفتن خودآگاهانه آن ابا دارد و آن‌ها را روی افراد و یا عوامل بیرونی دیگر فرافکنی می‌کند. درک این بخش از ناخودآگاه نیاز به تلاش بسیار در تمرکز بر خود و گذشته خود دارد و درک آن مستلزم این است که فرد به موجودیت و واقعی بودن این وجوه تاریک به گونه‌ای آگاهانه اذعان نماید. این همان آزمون طاقت‌فرسا و دشواری است که اکثر افراد را به هراس می افکند زیرا مادامی که فرد قادر است این جنبه‌های ناخوشایند را بر محیط پیرامون خود فرافکنی کند، از مقابله مستقیم با آن‌ها اجتناب می‌ورزد. در سرتاسر رمان همه، آیدین بیش از سایرینی چون ناهید و بهرام درگیری جدی و کاملاً ناخودآگاه با سایه خود دارد. آن‌ها در بزنگاه‌هایی تصمیماتی گرفته یا نگرفته‌اند و حالا در حال پرداخت هزینه همان تصمیمات اتخاذ شده و نشده‌اند. در این میان هنر نویسنده‌ی همه این است که در حالی که هر کدام از شخصیت‌های رمانش نماینده تیپیکال گروهی از افراد جامعه هستند، او توانسته ردای شخصیت بر تن آنان بپوشاند و شخصیت بیافریند. این امر فقط با پرداختن به گذشته آدم‌ها امکان‌پذیر نیست بلکه نیازمند طراحی دقیق و تراش‌خورده از آدم‌های قصه است.[سهم آیدین بیش از سایر شخصیت‌های داستان است.]

تقابلِ من در آیدین و سایه او در همه به شکل رویارویی‌اش با انواع نیروهای بازدارنده چون رازخوفناک بازگشت پدر، خاطره رنج مادر، ترس از آگاهی علت شکست عاطفی و نامزدی نافرجام همسرش نمود یافته است. در این رویارویی معمولاً اولین چهره‌ای که در برخورد با ناخودآگاه خود با آن مواجه می شویم، سایه شخص است. رشد و پیشرفت در مسیر فردیت‌یابی فقط زمانی میسر است که قهرمان بتواند به نحو مقتضی با این بخش از ناخودآگاه روبه‌رو شود. آن‌چنان که آیدین در یک سوم پایانی داستان دقیقاً خودش را در گرداب پاسخ به پرسش‌های ترسناک زندگی‌اش می‌اندازد. سفر قهرمانی سفریست که آدمی پس از فروافتادن از بهشت‌های زندگانی آغاز می‌کند. این سفر امری صعب اما بسیار راه‌گشا و در عین حال ضروری است.

آیدین در این داستان با تصادف بهرام دو سفر هم‌زمان را شروع می‌کند؛ یک سفر بیرونی و یک سفر درونی که گاهی بسیار خیال‌ورزانه می‌شود و با خاطرات در هم می‌آمیزد و گاه به سفر او در درون خودش و مواجهه ناخودآگاه با سایه‌اش می‌انجامد. ریتمِ نثرِ همه متناسب با سفر درونی است گو اینکه برای نویسنده سفر درونی و خروج از دایره امن قهرمان قصه موضوعیت داشته است و سفر بیرونی در نسبت با سیر درونی اعتبار یافته است.

 

آنیمای آیدین

اما آنچه که آیدین را در پایان داستان به سرانجام رسانده است تبلور نیروی آنیما در اوست. آنیما، تجسم تمامی گرایش‌های روانی زنانه در روح مرد است، همانند: احساسات، خلق و خوهای مبهم، مکاشفه‌های پیامبرگونه، حساسیت‌های غیرمنطقی، قابلیت عشق شخصی، احساسات نسبت به طبیعت و سرانجام روابط با ناخودآگاه.

به نظر یونگ آنیما زنی خاص نیست و شکل مشخص آن در روان فرد، بستگی بسیار زیاد به دانش شخصی مرد از زنان دارد که ریشه در ارتباط او با مادر دارد و نیز تأثیراتی که در طول رشد از زنان دیگر به دست آورده است. آنیما، یکی از کهن‌الگوهاست که از بخش نیمه‌خودآگاه انسان نشأت گرفته است و آن شامل تجارب زنانگی در وجود مرد است. آنیما روح مرد است، البته نه روح به مفهوم مسیحی آن که بر ذات شخصیت با نشانی از ابدیت دلالت دارد، بلکه روحی که انسان‌های بدوی تصور می‌کنند، یعنی بخشی از شخصیت است. روان مردان، همیشه تحت تأثیر آنیماست و آنیمای درون آن‌ها، محرک اصلی کارهایی است که از آن‌ها سر می‌زند و موتور پیش‌ران آن‌ها در تصمیمات‌شان است.

حضور نامحسوس و در عین‌حال قدرتمند و موثر مادر آیدین در ناخودآگاه او همان آنیمایی است که در پایان داستان او را وادار به گره‌گشایی و مواجهه با ترس‌ها و حتی سوالاتی می‌کند که او از پاسخ‌شان می‌ترسد. مادری که قدرت حذف آدم‌ها از زندگی‌اش را دارد و هر جا لازم ببیند آن‌ها را وارد حلقه ارتباطی‌اش می‌کند.

در مجموع نویسنده رمان همه توانسته با به کارگیری عنصر سفر و غیاب حضورگون و شگرد جریان سیال ذهن به ساختن شکل خاصی از صیرورت و شدن توفیق یابد.

 

تصاویر
  • ما در این بازی همه بازیگریم
ثبت امتیاز
اشتراک گذاری
نظر جدید

جستجو