شنبه, 01 اردیبهشت,1403

همه مطالب

مقالات

زیستن در تعارض خطوط
 

زیستن در تعارض خطوط

(یک فصل در کوبیسم) رمانی است که عشق دختر دانشجوی هنرمند شهرستانی را روایت می­کند اما از جنس رمان­های عامه­پسند نیست. در نثر، نویسنده تلاش کرده تا با پرهیز از گزارش­نویسی مطلق و استفاده از تکنیک­های نوشتاری، متنی ارائه کند که شاید هم­خوانی با بخشی از عنوان اثر یعنی (کوبیسم) داشته باشد. اینکه موفق شده یا نه را نگویم بهتر است تا هیجان کشفش برای شما باقی بماند.
دوشنبه، 27 اسفند 1397 | Article Rating


نگاهی به رمان «یک فصل در کوبیسم» نوشته اعظم عبدالهیان

مهدی زارع


همیشه هم اینطور نیست که وقتی پای عشق یک دختر شهرستانی وسط بیاید، متن به سمت (پاورقی) شدن یا (عامه پسند) شدن، گرایش پیدا کند. اگرچه این موضوع گرایش¬های ذاتی برای تبدیل شده به اصطلاحات فوق را دارد اما در نهایت آنچه می¬تواند موجب رهایی از قید و بند این جذابیت¬ها و حرکت در مسیر ادبیات شود، شکل نگاه به ماجرا، دلیل روایت و صد البته نثر است.
(یک فصل در کوبیسم) رمانی است که عشق دختر دانشجوی هنرمند شهرستانی را روایت می¬کند اما از جنس رمان-های عامه¬پسند نیست. در نثر، نویسنده تلاش کرده تا با پرهیز از گزارش¬نویسی مطلق و استفاده از تکنیک¬های نوشتاری، متنی ارائه کند که شاید هم¬خوانی با بخشی از عنوان اثر یعنی (کوبیسم) داشته باشد. اینکه موفق شده یا نه را نگویم بهتر است تا هیجان کشفش برای شما باقی بماند.
در شکل نگاه به ماجرا اما نویسنده نه تنها راوی را در زاویه دید شخصیت اول قرار داده، بلکه تمام مشخصات شخصیت اول را هم به راوی منتقل کرده به گونه¬ای که هیچ فاصله¬ای بین راوی و شخصیت نیست. این شیوه کلاسیک برخورد با راوی، اگرچه به واسطه نثر اثر، ضروری به نظر می¬رسید اما یکی از فرصت¬های نویسنده برای نمایش مهارت¬هایش را محدود کرد. همین محدودیت ما را به صحت روایت راوی مطمئن می¬کند و عدم صداقت راوی را از بین ببرد. همین امر، فرصت مناسبی برای نویسنده فراهم آورده بود که غافل¬گیرمان کند اما نویسنده رمان (یک فصل در کوبیسم) اصلا قصد چنین بهره¬برداری از پتانسیل¬های بوجود آمده توسط راوی را ندارد.
دو مورد بالا را کوتاه نوشتم چون منظور اصلی من همین مورد سوم بوده. نویسنده این عشق را بهانه گفتن چه حرفی کرده؟ کمی به شخصیت های رمان دقت کنیم، به وضوح دو (سه¬گانه اجتماعی) را در اثر می¬بینیم. نخست سه¬گانه گروه سنی از افراد جامعه. کهنسالان، میانسالان و جوانان. از سوی دیگر سهگانه طبقات اجتماعی هم به وضوح قابل تفکیک است. قشر خوش درآمد و متوسط و کم¬درآمد. برای بروز درست و مناسب همین سه¬گانه¬های اجتماعی است که نویسنده ناچار به استفاده از شخصیت¬های متعدد شد. 
آنگونه که در اثر می¬بینیم، جوانان جویای پیشرفتند و حرکت و عبور را حق خود می¬دانند. میانسالان که در جامه والدین جوانان رخ نشان می¬دهند مخالف این ماجراجویی از جانب فرزندانشان هستند اما کهنسالان که جایی مدیر انتشاراتند و جایی دیگر همسایه و جایی دیگر پدربزرگ؛ نگاهی آرمان¬گرایانه دارند. خانه، مجتمع مسکونی و شهر تهران_ مخصوصا مترو_ سه عرصه¬ای هستند که خانم عبدالهیان  برای بروز ماجراهای رمانشان انتخاب کرده¬اند. عرصه¬هایی که اگرچه در سه گروه طبقه بندی شده¬اند اما تنوع خوبی به فضاها و صحنه¬ها داده¬اند. از سوی دیگر به نظر می¬رسد هم¬نشینی این سه فضا به تکمیل شدنشان هم کمک کرده. چرا که در همین سه فضا هم سه¬گانه¬های سنی و طبقاتی حضور دارند و در خرده ماجراها با هم دست به گریبانند.
تابلوی نقاشی که شخصیت اصلی داستان باید به عنوان پایان¬نامه دانشگاهش آماده کند، نمای ذهنی او از جهان اطرافش است. جهانی که او برای تکمیلش از خودش _خود مادی¬اش_ حتی استفاده می¬کند. جهانی که در زمان تکمیل شدن، متناسب با اتفاقات و تغییرات ذهنیت شخصیت، دچار تغییرات شده تا او نه در دانشکده هنر که در دانشکده زیستن فارغ التحصیل شود. حرکت مداوم بین خطوط طبقاتی و مواجهه با تعارضاتی که از قرار بنا نیست به این سادگی¬ها برطرف شوند، مسیر عبور جدیدی را برای شخصیت خلق می¬کند. مسیر عبور به سمتی که باید همراه رمان شوید تا در درست و نادرستش بیندیشید.  
در پایان لازم می¬دانم یادآوری کنم که اگرچه محوریت اثر دختری شهرستانی است اما مشکلی اصلی که در اثر مطرح شده، تنها مشکل او نیست. به نظر می¬رسد مشکلی عمومی و پنهان شده در هیاهوی زیستن خود نشان داده و نویسنده را تحریک کرده که درباره¬اش بنویسد. مشکلی که اگر درگیری¬های میانه داستان بیشتر می¬بود، شاید به شکل شفاف¬تر و موثرتری قابل تحلیل و بررسی می¬بود.


  

تصاویر
  • زیستن در تعارض خطوط
ثبت امتیاز
اشتراک گذاری
نظر جدید

جستجو